مبانی نظری درخود ماندگی(اتیسم)
اتیسم ( autism )
مبانی نظری درخود ماندگی ( اتیسم )
اتيسم ( درخود ماندگي )
اتيسم براي اولين بار در سال 1943 توسط يک روانپزشک آمريکايي به نام لئو کانر بعد از بررسي يازده کودک که از نظر او کاملا با کودکان ديگر از لحاظ نشانگان اختلال متفاوت بودند ، توصيف شد . از نظر کانر سيماي اصلي اين اختلال ناتواني کودکان مبتلا در برقراري ارتباط با ديگران از بدوتولد و دوري گزيني و تنهايي آنهاست . کانر براي توصيف اين تنهايي شديد از واژه در خود ماندگي ( اتيسم ) به معناي جذب نشدگي در فعاليت هاي ذهني بهره گرفت . از زماني که کانر سيماي اصلي اوتيسم را تشريح نمود ، بحث و عدم توافق هاي بسيار متوجه نشانه هاي مرضي که دقيقا براي تشخيص اتيسم لازم است گرديده است . آيزنبرگ ( 1956 ) پس از مطالعه 120 کودک اوتيستيک ضمن تاييد ويژگي هاي قبلي ، انزوا طلبي و اصرار در يکساني و يکنواختي محيط را به عنوان بر جسته ترين صفات اين اختلال که به سندرم کانر نيز معروف بود ، مطرح ساخت . تا اينکه به علت پيچيدگي و مبهم بودن امر تشخيص ، کميته اي در انگليس تحت سرپرستي دکتر ميلدرد گرک تشکيل و نکاتي را که شرايط در خود ماندگي دوران کودکي را مشخص مي کرد ، مطرح ساختند . سرانجام ، علي رغم اختلاف نظر متخصصان ، ويژگي هايي همانند رفتارهاي خود - بر انگيزنده و خود - آسيب رسان براي اين اختلال مطرح شد .
تعريف اتيسم
اتيسم ( در خودماندگي ) عبارتست از ناتواني کودک در برقراري ارتباط با مردم ويا موقعيت ها . اوتيسم يک معلوليت رشدي است که بر نحوه روابط فرد با افراد پيرامون خود تاثير مي گذارد کودکان وبزرگسالاني که اوتيست هستند براي ايجاد يک رابطه قابل فهم با ديگران مشکل دارند . توانايي آنها براي ايجاد دوستي معمولا به اندازه قابليت آنها براي فهم ابرازات عاطفي ديگران محدود است .
علائم اتيسم
براساس ملاکهاي DSMIV ( راهنماي آماري و تشخيصي اختلالهاي رواني ) که توسط انجمن روانپزشکي آمريکا تنظيم شده است ، ملاکهاي تشخيص اختلال اوتيسم به شرح زير است :
مجموع شش يا بيشتر از آيتم هاي بند 1 . 2 . 3 با حداقل 2 آيتم از بند 1 و يک آيتم ازهرکدام بندهاي 2و3
1 . نقص کيفي درتعامل اجتماعي که حداقل به وسيله دومورد از علائم زير ظاهرمي شود :
الف - نقص قابل توجه در استفاده از رفتارهاي غير کلامي چندگانه مانند : تماس چشمي ، تظاهرات چهره اي ، حالتهاي بدني وژست هاي مربوط به تنظيم تعامل اجتماعي .
ب - ناتواني در برقراري روابط مناسب با همسالان آنگونه که با سطح رشدي همخوان باشد .
ج - فقدان تلاش در سهيم کردن ديگران بالذات ، علايق يا موفقيت هاي خود ( مثلا فقدان نشان دادن ، آوردن يا اشاره کردن به اشيا مورد علاقه ).
د - فقدان تقابل هيجاني يا اجتماعي .
2 . نقص هاي کيفي